موافق می زند ساز مخالف
چنان یک صحنه پرداز مخالف
به هر جا کشمکش ها یافت پایان،
یکی زد زنگ ِ آغاز مخالف
میان ِ جمع یاران خودی نیز
یکی سر داد آواز مخالف
من آن چه می زنم داد ای برادر
نباشم بنده در فاز مخالف
کسی باور ندارد حرف من را
کجا یک محرم راز مخالف؟!
مخالف می شود گاهی مخافق!
ندارد مشتری ناز مخالف
به هر در می زنم بسته ست اما
به غیر از این در ِ باز ِ مخالف!
نه سیاسم ، نه اهل اقتصادم
کجا عاشق زند جاز مخالف؟!
هزاران بوسه از جنس موافق
نمی ارزد به یک گاز مخالف!
تمام مرغ ها قدقد نمایند
جلوتر از همه غاز مخالف
پریشب رفته بودم خواستگاری
به منظور "پریناز" مخالف
پدر با مادر ِ دختر موافق
امان از دست "فرناز" مخالف!
انتهای پیام/*