ملت ایران در آن هنگام که جوش و خروش عواطف میهنپرستانهاش آفاق کشور را فراگرفته و آوازة استقلالطلبیاش در بیرون مرزها طنین افکنده بود، چهرة آمال ملی خود را کلاً در آیینة نهضت ملی ایران مینگریست. انتظار مردم این بود که پس از بیرون کشیدن گنجینههای مالی کشور از چنگ بیگانگان، حکومت مردمی مصدق بتواند ثروت سرشار نفت را صرف کارهای حیاتی مملکت کند و واپسماندگیهای ملت را جبران نماید و پس از او هم پرورشیافتگان مکتب وی ذخایر ملی را در راه بهبود اوضاع و نیرو بخشیدن به پیکر اقتصادی کشور هزینه نمایند. این بدبختی تحمیلی، افزون بر تیرهروزیهای تاریخی سدههای اخیر بود که بیتردید پیشرفت و ترقی ایران را مدت یکصد سال عقب انداخت و پیآمدهای آن بسی ناگوار و مصیبتخیز بود.ایران بعد از مقطع شهریور 1320 دوره جدیدی را در تاریخ خود آغاز کرد که شاید مشابه آن را در کمتر دوره تاریخی پیش از آن بتوان جستجو کرد؛ دورهای که از آن با عناوینی مانند دموکراسی نیمبند و یا دوران شبه دموکراسی یاد میشود؛ این دوره علاوه بر آزادیهای نیمبندی که برای احزاب و گروههای داخلی رهاورد داشت، نتیجهای دیگر نیز در پی داشت و آن هم این بود که ابتدا بازی چندقطبی حضور قدرتهای خارجی را در ایران به دنبال داشت و پس از آن و البته در یک بازه حدوداً 10 ساله آمریکا را به بازیگر اصلی تحولات داخلی ایران مطرح کرد.
تا پیش از دوران کودتای 28 مرداد 1332، شوروی بازیگری فعال در سپهر سیاست ایران بود اما پس از کودتای 28 مرداد، معادله تغییر کرد و آمریکا به دال مسلط در گفتمان سلطه قدرتهای خارجی در ایران تبدیل شد.
تا شهریور ۲۰ و اشغال خاک ایران توسط نیروهای متفقین مناسبات ایران و آمریکا در حد روابط فرهنگی و اقتصادی باقی ماند. آمریکاییها که از مدتها قبل به توسعه منابع نفتی ایران علاقهمند شده بودند در زمان نخست وزیری قوام السلطنه مذاکره با تهران را برای عقد قراردادی آغاز کردند. در آبان سال ۱۳۰۰ (۱۹۲۱) شرکت استاندارد اویل آمریکا با دولت ایران قرارداد بست که به موجب آن امتیاز بهرهبرداری از معادن نفت ۵ استان مرکزی ایران به مدت ۵۰ سال به این شرکت واگذار میشد. اما اعتراض شدید دولتین روسیه و بریتانیا موجب انصراف تهران از معامله با آمریکاییها شد.فوبیا و هراس از کمونیسم و نفوذ و سیطره آن در ایران یکی از عواملی بود که زمینه نفوذ بیشتر در ایران را در میان اتاق فکر دیپلماسی آمریکاییها توجیه میکرد. اما اینکه چه میزان از این کمونیسم هراسی واقعی بود و چه میزان از آن صرفاً بهانهای بود تا آمریکا از طریق آن حضور خود در ایران را بسط دهد، مسئلهای است که باید نگاهی تاریخی بدان داشت و در این زمینه میتوان دوران نخستوزیری محمد مصدق و اتفاقات رخ داده منتهی به کودتای 28 مرداد را مورد بررسی قرار داد.بعد از جنگ جهانی دوم و آغاز جنگ سرد میان قدرتها، آمریکا یکی از اهداف اصلی خود را جلوگیری از توسعه کمونیسم در کشورهای خاورمیانه قرار داد و در این میان برخی از کشورها از درجه اهمیت بالاتری برای آمریکاییها برخوردار بودند که یکی از آنها ایران بود. ایران قرار بود تبدیل به پایگاهی جدید برای توسعه نفوذ آمریکاییها شود و در این میان کمونیسم یک سد راه بزرگ بود، آن قدر که آمریکاییها حتی حاضر بودند به صورت ولو کوتاه مدت با انگلیسیها همکاری کنند و در برههای مانند دوره محمد مصدق، سازش با مصدق را از ترس فراهم شدن زمینه بیشتر توسعه کمونیسم کنار بگذارند و راه حل را کنار گذاشتن مصدق ببینند.
حزب توده
حزب توده از دیرباز یکی از منسجمترین تشکیلات در میان نمونههای احزاب ایرانی بوده است؛ پس از شهریور 1320 متاثر از آزادی عمل ناخواستهای که شاه داده بود، حزب توده نیز دوباره در عرصه سیاست ایران جوانه زد و تا کودتای 28 مرداد 1332مقطع تاریخی مهمی را در دوران فعالیت حزبی خود پشت سر گذاشت و در یکی از مهمترین مسائل تاریخ معاصر ایران یعنی ملی شدن صنعت نفت نیز ایفای نقش کرد. مسئله دیرینه حزب توده، حمایت و طرفداری پروپا قرص از منافع شوروی در ایران بود و همواره درصدد بود که بدیلی در برابر امتیازی که به انگلیسیها در جنوب ایران در مورد نفت داده شده، در شمال به شوروی اعطا شود و همین مسئله سبب شده بود تا ارتباطی دوگانه با دولت مصدق داشته باشند.در سالهای منتهی به کودتای 28 مرداد 1332 و در دورانی که هنوز محمد مصدق سر کار بود، آمریکاییها اقدامات روانی وسیعی را علیه کمونیسم در ایران آغاز کردند. آمریکاییها برای موثر افتادن اقدامات خود دست روی نقطه حساسی قرار داده بودند و آن هم این بود که کمونیستها را به عنوان مهمترین عامل به خطر انداختن دین ایرانیان معرفی میکردند.
هدف آمریکاییها در این جنگ روانی از بین بردن آبرو و حیثیت کمونیستهای ایران در جامعه و ایجاد ترس و وحشت بین روحانیون درباره خط ضد مذهبی کمونیستها و خطرات تسخیر قدرت توسط حزب توده و نیروهای کمونیست بود.
هدف آمریکاییها در این جنگ روانی از بین بردن آبرو و حیثیت کمونیستهای ایران در جامعه و ایجاد ترس و وحشت بین روحانیون درباره خط ضد مذهبی کمونیستها و خطرات تسخیر قدرت توسط حزب توده و نیروهای کمونیست بود. در همین برهه تاریخی، مستشاران آمریکایی و متخصصان جنگ روانی سیا، مقالات، کاریکاتورها و جزوهها و کتابهای متعددی را تهیه و در اختیار ایرانیان قرار میدادند که براساس آنها حزب توده و کمونیسم عاملی ضد اسلام و ضد ایران معرفی میشد. بنابراین شاید بتوان عنوان کرد که نفت انگیزه مناسب و بالایی برای آمریکاییها در این حوزه ایجاد نکرده بود و مسئلهای که در محور دغدغه آنها قرار گرفته بود، کمونیسم و هراس از آن بود؛ از سوی دیگر به نظر میرسد آمریکاییها به درست یا اشتباه به این جمعبندی رسیده بودند که مصدق و دولتش ممکن است ایران را در دامن کمونیسم قرار دهند و به تنهایی قادر نیست برابر نفوذ کمونیستها مقابله کند و همین، دلیل کافی را در اختیار آنها قرار داد تا با انگلیسیها در طرح کودتا علیه مصدق و در عملیات "تی. پی. آژاکس" مشارکت کنند.رویکرد آمریکاییها پس از پیروزی در کودتای 28 مرداد نیز بیانگر بخش دیگری از راستیآزمایی کمونیسم هراسی آمریکاییها است؛ آنها یک دولت نظامی به سرکردگی فضلالله زاهدی را روی کار آوردند؛ آمریکاییها دائماً در پی این بودند که آیا دولت فضلالله زاهدی توانایی مقابله با حزب توده، سرکوب تشکیلاتی، سازمان افسران، دستگاههای چاپ مخفی و کمیتههای ایالتی و کمیته تهران را دارد یا خیر و این همواره تبدیل به یکی از دغدغههای اصلی آنها شده بود و با همین استدلال نیز روز به روز دامنه و گستره نفوذ خود در ایران را پس از کودتای 28 مرداد بسط دادند.مسائل مربوط به جنگ سرد معادلات را تا حدود زیادی تغییر داد و سبب شد آمریکاییها به دنبال طرحی برای جلوگیری از گسترش نفوذ کمونیسم در کشورهای مختلف به ویژه ایران باشند. یکی از ابزارهای آنها در این مسیر، کمونیسم هراسی بود که گاه جنبه واقعی پیدا میکرد و بیانگر هراس واقعی سیاستمداران آمریکایی از گسترش نفوذ کمونیسم بود و گاه نیز صرفاً ابزار و بهانهای بود تا از این طریق دایره نفوذ خود را گسترش دهند.