کد خبر: ۳۳۹۲۰۰
تاریخ انتشار: ۱۶ آذر ۱۳۹۵ - ۰۸:۴۴ 06 December 2016
16 آذر و رسالت امروز جنبش دانشجويي انقلابي 
 
حسن رشوند در جوان نوشت:
16آذر كه روز دانشجو نام گرفته است، نماد استكبارستيزي، استعمارستيزي و بصيرت و بيداري دانشجويان است كه در واقع وجه تسميه آن به مناسبت 16آذر 1332 يعني 110 روز پس از كودتاي سنگين 28مرداد 1332 و در اعتراض به ورود «ريچارد نيكسون» جهت مشروعيت بخشيدن به حكومت كودتايي شاه، صورت گرفت. هرچند چنين روزي با شهادت سه دانشجوي استكبارستيز، به ظاهر پايان يافت و حكومت توتاليتر پهلوي 25 سال پس از اين واقعه دردناك با حمايت مستقيم امريكا بر اريكه قدرت تكيه زد ولي هيچ‌گاه نبايد فراموش كرد كه آتش خشم دانشجويان در طول اين سال‌ها همواره شعله‌ور بود و حكومت پهلوي را با چالش جدي مواجه مي‌كرد. پس از پيروزي انقلاب اسلامي و بازگشت اعتماد و عزت نفس به دانشجويان، اين قشر فرهيخته كه از زخم كهنه وابستگي كشور در طول سال‌هاي اختناق پهلوي در رنج بود، فرصت را مغتنم شمرد و با شور و شعور خود، دانشگاه‌ها را به مكاني براي پيشرفت و مقصدي براي اهداف متعالي نظام اسلامي در عرصه‌هاي سياسي، اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي كشور تبديل كرد.

هرچند در اين مسير پرفراز و نشيب حركت دانشجويي، اتفاقاتي افتاد كه كشور نتوانست از اين ظرفيت ارزشمند و پرانرژي به درستي بهره‌ گيرد ولي از انصاف به دور است اگر توفيق‌ها، جان‌نثاري‌ها و حركت‌هاي هوشمند و تأثيرگذار اين قشر عظيم و در ركاب انقلاب ناديده گرفته شود. در مقاطعي از سال‌هاي اوليه انقلاب، به دليل نفوذ و حضور جريانات ماركسيستي، ليبراليستي، التقاط و نفاق و پس از آن با رفتار عناصر دوم خرداد و روي كار آمدن جريان اصلاحات، شاهد رويكرد جديدي در عرصه دانشگاه‌ها بوديم كه به جاي يادآوري 16آذر به عنوان نماد استكبار‌ستيزي و مخالفت با دخالت بيگانگان در سرنوشت كشور، دانشگاه‌ها محلي براي تاخت و تاز جرياني همسو و همراه با استكبار شده بود.

تجمعات و سر دادن شعارهاي ساختارشكنانه كه هيچ سنخيتي با فلسفه وجودي 16آذر1332 نداشت در محيط‌هاي دانشگاهي و ايجاد درگيري و بروز اغتشاش در طول سال‌هاي حاكميت اصلاحات و اوج آن در حوادث كوي دانشگاه در سال 78 و فتنه 88، يادآور صحنه‌‌هاي تلخي است كه حتماً روح بزرگ شهداي 16آذر 1332 را آزرده است و اگر نبود هوشياري دانشجويان و تشكل‌هاي انقلابي در اين محيط‌هاي پرنشاط سياسي و علمي، امروز نشاني از آزادگي و رفتار انقلابي در اين محيط‌هاي علمي روشنگرانه نبود. امروز جرياني در كشور درصدد است تا بار ديگر فضاي دانشگاه‌ها را با التهابات كاذب و تنش‌هاي ساختگي از رسالتي كه دانشجو و دانشگاه بر عهده خود احساس مي‌كند، دور كند و با ايجاد صف‌بندي‌هاي كاذب و حواشي پرمخاطره، چهره ديگري از دانشجو و دانشگاه ترسيم كند كه در اين چهره نشاني از استكبارستيزي و مخالفت با فرهنگ غرب كه ايمان و اراده جوانان را نشانه گرفته است، نمايان نباشد.

حوادث ناخوشايندي كه در چند دانشگاه بزرگ كشور در اولين سال استقرار دولت تدبير و اميد در مراسم 16آذر1392 رخ داد، از همين جنس است كه جريان خزنده و خفته سال‌هاي پس از دوران اصلاحات دوباره زنده شده و بنا را بر آن گذاشته تا بار ديگر از احساسات پاك جريان دانشجويي براي پيشبرد مطالع حزبي خود بهره گيرد تا شايد در اين بستر جديد، به خواسته‌هاي نامشروع گذشته خود نائل آيد. نبايد از اين نكته غافل شد كه جرياني كه شعارهاي استكبارستيزي را نوعي واپسگرايي تلقي مي‌كند امروز با فرض اينكه دولت مستقر در مسير تفكر آنها قرار دارد پس از ورود عناصر سياسي تند خود به محيط‌هاي دانشگاهي و برگزاري ميزگرد و سخنراني در آستانه 16آذر، درصدد مشروعيت‌بخشي و نفوذ به بدنه دانشگاه است تا مسير نفوذ خود را تثبيت نموده و در نهايت با بسط و توسعه در اركان مؤثر تصميم‌ساز و تصميم‌گير كشور، مسير حركت خود را براي آينده در صورت واگذاري قدرت از دولت فعلي به دولت هم‌راستاتر، هموار كرده باشد. جريان اصلاحات و به تبع آن جريان دانشجويي همسو با آن در حال حاضر در مرحله سوم يعني تثبيت نفوذ خود قرار دارد. هرچند در راهبرد اول خود (مشروعيت بخشي) نيز بخش دانشجويي اين جريان با چالش‌هاي جدي مواجه است و هنوز نتوانسته‌ افكار عمومي به ويژه جريان دانشجويي نظام را نسبت به رفتار افراطي و ساختارشكنانه خود توجيه و اعتماد عمومي و حتي جريان حاكم در دولت روحاني را متقاعد كند و به نظر مي‌رسد اين جريان هنوز با بحران مشروعيت رو‌به‌رو است ولي نبايد فراموش كنيم كه جريان حاكم در دولت پايگاه چنداني در محيط‌هاي دانشگاهي ندارد و هميشه اين نقش به اصلاح‌طلباني واگذار مي‌شده است كه در سال‌هاي متمادي نفوذ در دانشگاه‌ها را در دستور كار خود قرار داده بودند. از همين منظر است كه آقاي روحاني در اولين انتخاب خود براي وزارت علوم به سراغ كساني رفته بود كه دست راست جريان اصلاحات در دوره هشت‌ساله اصلاحات بودند و به نوعي هدايت‌كننده حوادث كوي دانشگاه محسوب مي‌شدند.

امروز جنبش دانشجويي انقلابي در قله‌‌اي ايستاده است كه اگر با نگاه تيزبين خود جريان فكري و فرهنگي دانشگاه‌ها را به درستي رصد كرده و به موقع رسالت انقلابي خود را بازيافته و دنبال كند، مي‌تواند چنان موجي را در عرصه‌‌هاي مختلف براي پيشبرد اهداف انقلاب اسلامي ايجاد كند كه اين موج هرگونه سدي را در مقابل انقلاب بشکند و نويد پيروزي را زودتر از آنكه تصور آن مي‌رفت،‌ سر دهد چراكه در حال حاضر دانشگاه‌ها از ظرفيت‌هايي برخوردار هستند كه در كمتر زماني شاهد آن بوده‌ايم. از اين جمله مي‌توان به موارد زير اشاره كرد:

1 ـ دانشگاه‌ها يكي از حوزه‌‌هاي اثرگذار بر روند تحولات سياسي و اجتماعي كشور بوده و به دليل ايفاي نقش آموزش و تربيت نخبگان و مديران آينده، اين محيط علمي نقش اساسي در شكل‌گيري آينده كشور دارد.
2 ـ به دليل ضعف تشكل‌هاي سياسي در كشور و عدم نهادينه شدن آنها، ‌عرصه دانشگاه‌ها همواره به عنوان يكي از ظرفيت‌هاي اساسي براي تحركات جريان‌هاي سياسي كشور و يارگيري از ميان دانشجويان مطرح بوده است، به گونه‌اي كه هزينه اصلي فعاليت ميداني تشكل‌ها و جريان‌هاي سياسي بر دوش دانشگاه‌ها افتاده است و در اين رهگذر اگر جنبش دانشجويي انقلابي نتواند صحنه را مديريت كرده و فضا را به دست گيرد، چه بسا عناصر سياسي خارج از دانشگاه‌ها با نفوذ به بدنه دانشجويي، مسير حركت انقلابي در دانشگاه‌ها را با انحراف مواجه كرده و چتر سياسي خود را بر اين محيط علمي و فكري بگسترانند. هرچند بايد گفت تاكنون با حركت‌هاي هدفمندي كه در سال‌هاي اخير انجام داده‌اند، تا حدود زيادي در اين عرصه گام برداشته و موفقيت‌هايي را نيز كسب كرده‌اند.

3 ـ در شرايط كنوني بالغ بر 4ميليون نفر در دانشگاه‌هاي كشور مشغول به تحصيل هستند كه اين تعداد دانشجو ظرفيت بزرگي براي همسويي با جبهه انقلاب و شعارهاي اساسي آن و مقابله با تفكر ضداستكبارستيزي و همراهي با دشمن است كه جذب اين تعداد مي‌تواند تحول بزرگي در همه عرصه‌ها از جمله مقابله با راهبردهاي دشمن در جنگ نرم باشد.
16آذر فقط يك يادآوري است از اينكه ديگران با آن همه محدوديت شصت و اندي سال پيش چگونه در مقابل نظام استكبار ايستادند و امروز ما چه رسالتي در مقابل نظام سلطه كه امنيت و آرامش جوامع اسلامي را به مخاطره انداخته است، داريم.
 
 
 
تجارب جهانی برای جنبش دانشجویی

الهه کولایی در ایران نوشت:
 16 آذر هر سال، خاطره‌های حق‌جویی و حق‌خواهی دانشجویان و دانشگاهیان ایرانی را در دوره‌های گوناگون تحولات اجتماعی- سیاسی- اقتصادی- فرهنگی جامعه پرتلاطم ما زنده می‌سازد. دانشجویان ایرانی در فراز و نشیب‌های تاریخ ساز کشور ما، همواره نقشی تأثیرگذار برعهده گرفته‌اند. آنان از یک سو در برابر سیاست‌های استعماری و مداخلات بیگانگان تلاشی مؤثر را شکل داده‌اند و ازسوی دیگر در متن تحولات تند و پرشتاب جامعه پرتحول ایران، با کنشگری یا بی‌تفاوتی خود نقش ایفا کرده‌اند. در جهانی که ارزش و اعتبار نیروی انسانی، در فرآیند رشد و توسعه و زدودن همه آثار عقب‌ماندگی، به‌طور روزافزون مورد توجه قرار گرفته، اهمیت و نفوذ کنشگری دانشجویان بیش از هر زمان دیگری مشخص شده است. امروز که انقلاب فناوری‌های ارتباطی، کوچک شدن کره خاک را تحقق بخشیده و فاصله‌های زمانی و مکانی به طور اساسی دگرگون شده، دانشجویان و دانشگاهیان از اهمیت بیشتری در مسیر پیشرفت کشور برخوردار شده‌اند. در رقابت سرسام‌آور تحولات شگرف فناوری‌های جدید، پایه‌های قدرت کشورها و استحکام بنیه علمی دولت‌ها، در متن فعالیت‌های دانشگاه‌ها و امید و تحرک دانشجویان شکل می‌گیرد. کانون تحولات بنیادی و سرنوشت ساز کشور ما نیز در روند تلاش‌های پرامید آنان تمرکز یافته است. بزرگداشت خاطره 16 آذر خونین 1332، امسال در شرایطی انجام می‌شود، که جنبش دانشجویی با ذخیره‌ای ارزشمند از تجارب دهه‌های گذشته، با انباشتی از تجربه‌های «انقلابی»، «اصلاحی» و «عدالت‌جویانه» و «اعتدال‌گرایانه»، با حفظ شور و نشاط جوانی و انرژی سازنده و بالنده خود، در مسیری متفاوت از پیشینیان خود برای ایفای نقش تأثیرگذارش به تلاش خود ادامه می‌دهد. دانشجویان ایرانی نه تنها تجارب ارزشمند دهه‌های گذشته خود، که مجال درس آموختن از «انقلاب‌های رنگی» و «بهار عربی» و پیامدهای فاجعه‌بار آن را در لیبی و سوریه نیز دیده‌اند.
 
آنان با تجارب سال‌های اخیر، به خوبی دریافته اند که کم‌هزینه‌ترین و پرفایده‌ترین راه برای تأمین و خواسته‌های مردم ایران، در پای صندوق‌های رأی، با تقویت نهادهای مدنی، ترویج فرهنگ مدنی و البته بردباری و تلاش پیگیر قرار دارد. بی‌تردید پیوند شور و تحرک جوانی با عقلانیت مبتنی بر انباشت تجارب داخلی و خارجی، در مسیر تأمین حقوق قانونی همه ایرانیان، این‌بار جنبش دانشجویی را در جایگاهی تواناتر و تأثیرگذارتر از همیشه قرار داده است. بنابراین همه نهادهای تأثیرگذار در این زمینه، به جای هرز بردن این انرژی و توانایی ارزشمند، بهتر است در جهت تأمین منافع عمومی و ملی همه ایرانیان، امکانات و لوازم ارتقا و تأثیرگذاری سازنده آن را فراهم آورند. تلاش برای تقلیل این روز ملی، به مراسم سرگرمی و شادی- که در جای خود بسیار ضروری و اساسی است- کارکردهای مثبت جنبش دانشجویی را بی‌تأثیر نخواهد ساخت. 
 
 
 دانشگاه، امن نه امنيتي

هادي خانيكي در شرق نوشت:
امروز جامعه دانشجويي ما شصت‌وسومين١٦ آذر را به عنوان روز دانشجو در تقويم خود مي‌بيند. روزي كه نماد حيات و هويت دانشجويان ايراني و سرزندگي و معناداري نهاد دانشگاه است. از آن روز كه خون پاك آن «سه آذرِ»  جان‌افزا در سرسراي دانشكده فني دانشگاه تهران بر زمين ريخت تا به امروز نسل‌هاي دانشجو آمده‌اند و رفته‌اند و به شيوه‌ها و زبان‌هاي متفاوت كنش داشته و سخن گفته‌اند. آنان از ياد نبرده‌اند كه فراتر از هر تعلق‌خاطر و گرايشي، در اين روز است كه تشخص مي‌يابند و به ‌سوي بازخواني تبار و پيشينه خود مي‌روند و درباره اكنون و آينده خود توان بازانديشي بيشتر پيدا مي‌كنند. حقيقت آرمان‌خواهِ جوان كه در قالب هويت‌جويي دانشجويي به زبان مي‌آيد، از گفتن «خاطره‌ها» فراتر مي‌رود و در پِي «آرزوها» نيز مي‌دود؛ آرزوي آزادي، آرزوي عدالت، آرزوي دموكراسي و آرزوي زندگي در فضايي رو به بهبود و اصلاح و آينده‌داشتن. اين گوهر حيات دانشجويي را در هر ١٦ آذري از اين ٦٣ سال نمي‌توان ناديده گرفت و طبيعتا ١٦ آذرِ سال ٩٥ هم همين جان‌مايه را در دور و نزديك كشور به‌‌وضوح نشان مي‌دهد. گفتمان‌هاي غالب سياسي و شرايط حاكم بر محيط‌هاي دانشگاهي، دامنه بروز اين حيات‌مندي را كم و زياد مي‌كند، اما از اصالت آن نمي‌كاهد. دانشجوي امروز بي‌ترديد سبك زيستي متفاوتی با ديروز دارد. نگاهش به خود، به دانشگاه خود، به جامعه خود و جهان خود از جنس نگاه پيشينيانش نيست؛ اما در زير همين لايه‌هاي متفاوت زندگي، نمي‌توان از اين واقعيت غفلت كرد كه او همچنان در پي فراهم‌آمدن فضايي است كه قدرت انتخابش بالا باشد، حقوقش واقعا به رسميت شناخته شود، تحميل و تحكم بر حوزه عمومي و حريم خصوصي او سايه نيندازد و دانشگاه كه هم محل آموزش او و هم مكان پرورش اجتماعي اوست، فضايي چندصدايي و نه تك‌صدايي باشد. بسيار شنيده‌ايم و گفته‌ايم دانشگاه بايد به مثابه «عقل نقادِ» جامعه نقش‌آفرين باشد و اعضاي خود را- چه استاد و چه دانشجو- به سخن درآورد و به كنشگري دعوت كند. اما جاي اين پرسش همچنان باقي است كه آيا نهاد دانشگاه امروز توانسته است به اين نياز پاسخ دهد و در جان دانشجويانش چنين مضموني را وارد كند؟ بايد بپذيريم دانشگاه تنها «عمارت» نيست، كانون تفكر است. محل تربيت شهروندي است. جايگاه اصلي گفت‌وگو و نقد است. دانشگاهِ زنده، فعال و زبان‌آور را نشانه حيات جامعه بدانيد و دانشگاهِ دل‌مرده، منفعل و نظاره‌گر را علامت بيماري و ركود جامعه. اصحاب سياست با هر گرايشي كه دارند، بايد به انفعال و انزوا و بي‌تفاوتي و تماشاگري دانشگاه و دانشجو حساس باشند. نه علم در زمين مُرده مي‌رويد و نه دانشگاهِ بي‌نشاط باري از دوش جامعه برمي‌دارد. دانشگاه اگر مي‌خواهد در تراز آرزوهاي نسل آرمان‌خواه دانشگاهي باشد و كانون اصلي توسعه علمي كشور شود، بايد مركز تحولات جامعه باشد. شرايط دشواري كه دانشگاه در اين سال‌ها پشت سر گذاشته است و سرمايه اجتماعي كه متأسفانه با ناديده‌گرفتن الزامات آزادي‌هاي علمي و استقلال نهادي در معرض فرسايش قرار گرفته است، امروز نهاد دانشگاه را از حساسيت و فعاليت اجتماعي و سياسي درخور دور كرده است.

بايد اين مسئله را جدي گرفت و كوشيد در منظومه‌اي از كنشگري‌هاي موزون و متوازن، دانشگاه شأنيت و منزلت واقعي خود را بازيابد. بايد سخن و خواست آشكار و پنهان دانشگاهيان و دانشجويان را شنيد و در برابر آن فروتن شد. امن‌‌بودن محيط دانشگاه، نه امنيتي‌بودن آن و كيفيت‌يافتن علمي آن، نه افتادن در چنبره كميت و اولويت‌دادن به حيات آكادميك و نه ترجيح مدرك و فرماليسم و خلاصه بازگرداندن انضباط علمي، آزادي علمي، اخلاق علمي، مسئوليت و ديد‌باني اجتماعي، ازجمله ضرورت‌هايي است كه مي‌تواند فضاي امروز دانشگاه را بهبود بخشد و به اعتبار روزهايي، مانند امروز تأمل در اين وضعيت را موضوع گفت‌وگوهاي مختلف درباره دانشگاه و دانشجو و ميان دانشگاه و دانشجويان قرار دهد.


  ١٦ آذر دانشگاه و جنگ شادي

محمدجواد حق‌شناس در اعتماد نوشت:
شانزدهم آذرماه يادآور يك اتفاق تاريخي براي ملت ايران است. در ٢٨ مرداد ١٣٣٢ شاهد كودتايي امريكايي- انگليسي بوديم كه منجر به سقوط دولت ملي دكتر مصدق شد. در اين راستا مهم‌ترين هدفي كه دنبال مي‌شد بحث رودررويي جدي با ملي شدن نفت بود كه از مهم‌ترين دستاوردهاي جنبش دهه ٣٠ قلمداد مي‌شد. در آن مقطع با چرخشي كه بعد از كودتا شكل گرفت معاون رييس‌جمهور امريكا به ايران آمد. در اعتراض به اين سفر نخستين حركت سياسي و اعتراضي را دانشگاه بعد از ٢٨ مرداد تدارك ديده بود. مركز اين جنبش دانشگاه تهران و دانشكده فني بود كه متاسفانه اين حركت با خشونت بي‌نظير ماموران سركوب رژيم همراه شد و سه نفر از دانشجويان معترض كه از سردمداران جنبش دانشجويي بودند، به شهادت رسيدند. ١٦ آذر از آن تاريخ تبديل به يك نماد اعتراضي در دانشگاه‌ها به حكومت وقت شد و رژيم پهلوي همواره نگران برنامه‌هاي دانشجويي اين روز بود.

هر ساله در اين روز با بزرگداشت شهداي آن واقعه شاهد اعتراضات دانشجويي بوديم. هيچگاه دانشجويان اجازه ندادند كه اين روز تاريخي كه در نفي استعمار، استثمار و استبداد وابسته بود فراموش شود. بعد از انقلاب شاهد اين بوديم كه حتي خيابان مجاور دانشگاه تهران نيز به اين روز نامگذاري شد و بزرگداشت اين روز شكل رسمي‌تري به خود گرفت. تلاش شد تا اين روز ثبت شود و هر ساله نيز اين روز در خاطره ملت ايران و به خصوص دانشجويان ماندگار شد و در تقويم ملي ايران نيز به نام روز دانشجو ثبت شد. بعد از انقلاب اين حركت و اين روز هيچگاه فراموش نشد.

اين روز با انجام سخنراني‌ها، مناظره‌ها و برگزاري نشست‌هاي دانشجويي و با رويكرد سياسي و اجتماعي برگزار مي‌شود. اينكه اين روزها تلاش مي‌شود كه رويكرد سياسي دانشگاه‌ها با برگزاري برنامه‌هاي جنگ شادي زدوده شود محل تامل است. اين مساله بايد توسط كساني كه دغدغه اين مرز و بوم را دارند مورد واكاوي قرار گيرد. اگر هدف اين نوع برنامه‌ها غير سياسي كردن دانشگاه و دانشجويان باشد، قطعا آثار و عواقب ناخوشايندي را براي كل كشور به دنبال دارد. كدام گروه سياسي است كه از غيرسياسي شدن تشكل‌هاي دانشجويي سود مي‌برد؟ دانشجويان موتور محركه توسعه سياسي هستند و اين قشر جوان و هوشيار كشور را به انفعال كشاندن و وارد حوزه غير سياسي، غيراجتماعي و غير مسوولانه كردن جز خسارت براي كشور هيچ چيز ندارد. فعالان دانشجويي، دانشجويان، انجمن‌ها و جنبش دانشجويي خود بايد در اين راستا مراقبت‌هاي لازم را انجام دهند. اين قشر مهم جامعه بايد دقت لازم را داشته باشد و در مقابل اين نوع رويكرد‌هايي كه از بيرون به دانشگاه اعمال مي‌شود و مي‌خواهد فضاي دانشگاه را تحت تاثير قرار دهد بايستند و تدبير لازم را در خصوص محافظت و مراقبت از تفكر دانشجو و زنده بودن جنبش دانشجويي به كار بگيرند. اين دانشجويان و جوانان هستند كه در هر انتخاباتي شور و نشاط سياسي در جامعه ايجاد مي‌كنند و به سبب زحمات آنان سطح مشاركت عمومي در تعيين سرنوشت كشور در هر انتخاباتي افزايش مي‌يابد. اگر يك گروه سياسي موافق غيرسياسي بودن دانشگاه باشد عقيده‌اي ضد دموكراسي دارد و تيشه به ريشه توسعه نظام خواهد زد.
اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :