به گزارش الف، از زمانی که دونالد ترامپ وارد کارزار رقابت‌های انتخاباتی شد مشخص بود نوع رفتار و کنش‌های سیاسی که دارد قرابت کمی با رفتار سیاستمداران دارد. ترامپ تا قبل از این که خود را به عنوان نامزد نهایی به حزب جمهوری خواه تحمیل کند در عرصه اقتصادی فعال بود. اما پیروزی ترامپ به نوعی موجب شد سیطره دو حزب جمهوری خواه و دموکرات ها در آمریکا شکسته شود.

دونالد ترامپ از دایره بیرون الیگارشی و محدوده نخبگان سیاسی موفق به کسب منصب ریاست جمهوری شده بود. بدلیل همین اتفاق و ارائه چهره‌ای ریسک پذیر، پیش بینی ناپذیر، به ظاهر خطرناک و آماده استفاده از قدرت سخت کمتر مورد اعتماد نهادها و شخصیت های سیاسی آمریکا قرار گرفته است؛ البته شاید راز و رمز موفقیت ترامپ در عرصه اقتصادی نیز به همین رفتار احساسی و هیجانی که در نگاه بسیاری از افراد غیرعقلانی و بدون منطق به نظر می رسد باشد.

فعلاً پراگماتیست بودن ترامپ موفقیت آمیز بوده و توانسته علیرغم میل باطنی دموکرات‌ها و البته جمهوری خواهان در عرصه سیاست آمریکا یکه تاز شود، اما باید دید در آینده چه اتفاقاتی رخ خواهد داد.

در روزهای اخیر که نیکی هیلی از سمت سفر آمریکا در سازمان ملل خداحافظی کرد، دقیقاً به همین خصوصیات و ویژگی‌های رفتاری رئیس جمهور اشاره کرده است. هیلی در واقع اشاره می کند دونالد ترامپ برای امتیازگیری از دشمنان خود، تلاش داشته خود را فردی دیوانه و غیرمعتقد به آداب دیپلماتیک جا بزند که هر لحظه ممکن است اقدامی غیرعقلانی و محاسبه نشده انجام دهد و بدلیل همین واهمه و ترس، ساده ترین راه برای مخالفانش تن دادن به شرایط و خواسته‌های او و امتیاز دادن بوده است.

در واقع تاکتیک و هنر معامله ترامپ، چانه زنی از موضع بالا با حداکثر خواسته‌ها بدون کوتاه آمدن از منافع آمریکا بوده است. او همین شیوه را در مقابل کشورهایی از جمله کره شمالی، ایران و ... بکار برده است؛ البته راهبرد ترامپ تاکنون در مقابل هر دو کشور با ناکامی مواجه شده است. در مقاطعی نماینده مستعفی آمریکا در سازمان ملل عنوان می‌کند بر پایه همین راهبرد سه بار موفق شدند با اجبار کشورهای دیگر تحریم‌های سختی را علیه کره شمالی به تصویب برسانند.

هیلی در گفت و گو با آتلانتیک عنوان می‌کند رئیس‌جمهور آمریکا از آنها خواسته برای کسب امتیازات بیشتر در مذاکرات سیاسی، وی را فردی دیوانه معرفی کنند. این راهبرد به نوعی همان بازی پلیس خوب و بد را به ذهن می رساند. ترجمان دیگر این تاکتیک همان سیاست لبه پرتگاه برای عقب نشینی و اخذ امتیاز است.

البته ترامپ ثابت کرده هیچ وقت حاضر نیست بر پایه این تئوری و نظریه اول آمریکا به منافع ایالات متحده در سطح جهانی (حداقل مبتنی بر برداشت خودش) خسارت وارد شود، اما از آسیب دیدن حتی متحدانش بر اثر این اقدامات ابایی ندارد.

این گونه رفتار ترامپ بر پایه یک تجربه تاریخی در ایالات متحده نیز است. پیش از ترامپ، ریچارد نیکسون (که از سال ۱۹۶۹ تا ۱۹۷۴ در آمریکا رئیس جمهور نیز بود) بر مبنای همین تئوری و روش رفتار می کرد. به عبارتی نیکسون در اوج جنگ سرد برای ترساندن شوروی‌ها و کشورهای بلوک شرق و غرب بر پایه راهنمایی های هنری کسینجر تلاش می‌کرد تصویری ضد کمونیستی، فاقد منطق، متغیر و هیجانی از خود بروز دهد. نیکسون تجربه فعالیت سیاسی بیشتری نسبت به دونالد ترامپ داشت. در واقع برخلاف ترامپ که تجربه سیاسی تا پیش از پیروزی در انتخابات نداشت، نیکسون به عنوان نماینده پارلمان، سناتور مجلس سنا و معاون رئیس جمهور تا پیش از کسب کرسی ریاست جمهوری فعالیت کرده بود. نیسکون چندی بعد از پیروزی قاطع در مرحله دوم انتخابات بدلیل رسوایی واترگیت و شنود از حزب دموکرات ناچار به استعفا و کناره گیری شد.