در نگاه اول شاید به نظر برسد که شرائط اعلامی ترامپ تعهد او به لابی قدرتمند اسراییل یا عربستان برای محدود کردن نفوذ منطقه ای ایران و تکنولوژی هسته ای یا موشکی ما است. هر چند باید گفت این موارد می تواند از اهداف و انگیزه های دست چندم و مکمل اقدامات ترامپ و به قول معروف با یک تیر چند نشان زدن باشد اما به هیچ وجه نمی تواند جدیت ترامپ و کنگره و حاکمیت امریکا در تشدید فشار بر ایران را به طور کامل توضیح دهد و در واقع این دلایل پوسته و ظاهری بیش نیست و داستان بسیار پیچیده تر و عمیق تر و پای صنعت سود اور چند تریلیون دلاری در بین است که دلیل اتخاذ مواضع قاطعانه اروپا و تلاش اروپا برای توقف ترامپ نیز همین است. اما این هدف و صنعت جدید و عظیم چیست؟

به طور خلاصه می توان گفت حالا امریکا و اروپا در بطن یک رقابت و کشاکش عظیم برای کنترل منابع انرژی دنیا برای حداقل 50 سال اینده و یک دو راهی بزرگ بین صنعت سوداور چند تریلیون دلاری شیل نفتی در امریکا و یا گسترش صنعت انرژی های نو در اروپا قرار گرفته اند که هر روز هم ابعاد اقتصادی و ژئو پولتیک ان بزرگتر و با اهمیت تر می شود و تلاش ترامپ برای پیروزی در این رقابت از چند اولویت اصلی ترامپ (اگر نه مهمترین ان) در دوران زمامداری خود می باشد چرا که این صنعت بعد از اینترنت و گسترش تکنولوژی ای تی در 20 سال گذشته بزرگترین منبع تولید ثروت جدید در قرن 21 شناخته شده است. ولی مسئله اروپا این است که این فناوری در حال حاضر منحصرا به امریکا تعلق دارد و حالا حاکمیت امریکا مانند صنعت کامپیوتر و اینترنت و یا هواپیمایی به دنبال محکم کردن انحصار کامل این تکنولوژی جدید در دستان خود بدون تقسیم دانش فنی و طبیعتا سود عظیم ان حتی با متحدان اروپایی خود است.

در ادامه تلاش خواهیم کرد از جوانب مختلف اهمیت این حوزه جدید دانش و ثروت و تاثیرات این رقابت بزرگ بر کشورمان را مورد ارزیابی قرار دهیم و ضمن ان به تحلیل مکانیزم و چرایی برنامه های جدید ترامپ در مورد برجام و فشار به ایران و حتی روسیه بپردازیم. ولی قبل از ان شاید لازم باشد که برای خوانندگان گرامی که احیانا اشنایی کاملی با تکنولوژی نفت شیل ندارند توضیحات فنی بسیار ساده برای اشنا شدن بهتر با موضوع بحث ارائه گردد . اصولا تا حدود 8 سال پیش تقریبا صد در صد نفت تولیدی دنیا (90 میلیون بشکه در روز) از منابع نفت متعارف یا همان نفتی که در ایران و عربستان و...به صورت مایع و متخلخل در لایه ها و طاقدیس های زیر زمینی با فشار بالا تحت عنوان میدان ها یا حوزه های نفتی و گازی وجود دارد و با حفر ساده چاه و اغلب فشار طبیعی انها استخراج می شد. اما با گران شدن مهندسی شده قیمت نفت از سوی غرب در 15 سال اخیر حالا ما با تولید دو نوع دیگر مواد نفتی (هیدروکربوری) روبرو هستیم. یکی شنهای نفتی که عبارت است از معادن اغلب روباز شن های اغشته به نفت و برای استخراج ان به زبان ساده نیاز به شستشوی این شن ها و جدا کردن نفت ان از شن می باشد و انحصارا و با هزینه سنگین و به میزان 2 میلیون بشکه در روز فقط در کانادا صورت می گیرد و دیگری که موضوع بحث ما و بسیار جدید و گسترده است همان شیل نفتی است که منظور لایه سنگی زمین شناسی بسیار عمیق(4 تا 5 هزار متر) است که معمولا در سرتاسر پوسته زمین و به خصوص به مانند سنگ بستر در مناطق میدان های نفتی متعارف به صورت بسیارگسترده وجود دارد و مولکول های هیدرکربوری نفتی و گازی تحت فشار بسیار زیاد در خلل و فرج میکروسگوپی این لایه سنگی بسیار سخت محبوس شدند و با تکنیک انفجارها و شکستگی ها کوچک و تزریق حلال های شیمیایی پیچیده و خاص که در حال حاضر تولید این مواد فقط در انحصار شرکت های امریکایی است و با هزینه زیاد (40 دلار در بشکه و بیشتر) وبا تولید 7 میلیون بشکه در روز استخراج می شود.

با این توضیح برسیم به بحث اصلی. ابتدا در مورد برجام و اقتصاد ایران باید گفت هدف و انگیزه اصلی ترامپ و حاکمیت امریکا از افزایش مجدد تهدیدات علیه برجام و تحریم های جدید نه برجام و خارجی از شدن ان بلکه در مرحله اول محدود کردن توانایی افزایش تولید نفت ایران و در مراحل بعدی کاهش تدریجی 1 تا 1.5 میلیون بشکه از صادرات نفت ایران به نفع باز شدن جا برای افزایش سوداور تولید شیل نفتی است. همانطور در یادداشت های گذشته از جمله "آقای زنگنه، فردا دیر است" و "بحران قطر، خطری برای ایران" اورده شده بود غرب و در راس ان امریکا بعد از حادثه 11 سپتامبر و روی کار امدن پوتین و جنگ با عراق و با توجه به تجربیات گذشته بعد از مطالعات زیاد از حدود 2005 یک استراتژی جدید برای امنیت انرژی خود و دنیا و کاهش اتکا به نفت و گاز خاورمیانه و روسیه تدوین نمود که هم پوشانی و هم افزایی سیستمی خوبی هم با سایر برنامه های استراتژیک انها همچون تضعیف نقش کشورهای خاورمیانه (تحت عنوان خاورمیانه بزرگ) و کاهش نفوذ روسیه و ایران از ناحیه تضیعف اقتصاد متکی به انرژی انها دارد. محوری ترین و بنیانی ترین هسته و کلید عملیاتی این استراتژی بالا بردن قیمت نفت برای دوره ای 10 ساله به منظور اقتصادی کردن انرژی های جایگزین مانند باد و خورشیدی در اروپا و شیل نفتی در امریکا بود که بین 2005 تا 2014 عملی شد. پس عجیب نیست با وجود نفت 130 دلاری در 2011 باز ما در 2012 شاهد کاهش صادرات نفت ایران (1.6 میلییون بشکه) با تحریم و خروج نفت لیبی، یمن، سودان، سوریه (تا 3 میلیون بشکه) و... از بازار هستیم!

اما از حدود سال های 2014 و 2015 با به ثمر نشستن این برنامه و افزایش باز هم بیشتر عرصه شیل نفتی و... ما شاهد کاهش شدید بهای نفت بودیم. به عنوان نمونه افزایش تولید شیل در امریکا در این دوره تقریبا از 300 هزار بشکه در 2008 با وجود کاهش قیمت نفت در چهار سال اخیر به نزدیکی 7 میلیون بشکه رسیده که این میزان سرعت رشد حتی از تخمین خود کارشناسان امریکایی هم به مراتب سریعتر و بیشتر بوده و حالا در ماه ژانویه 2018 امریکا عربستان را پشت سر گذاشته و تا پایان امسال به راحتی با پشت سر گذاشتن روسیه اولین تولید کننده نفت دنیا خواهد بود و حتی به خالص صادرات انرژی خواهد یافت. اما با این افزایش شدید تولید، گسترش این فناوری از ناحیه نفت ارزانتر به شدت در خطر قرار گرفته و از انجا که برای حاکمیت امریکا (چه جمهوریخواه و چه دمکرات) ادامه حمایت از این حوزه جدید ثروت بالاترین اولویت ملی و امنیتی را دارد ما شاهد سیاست های جدید از سوی انها برای حمایت از سطح 50 دلاری قیمت نفت با کاهش سطح تولید سایر کشورها هستیم.

پس برای ناظران نباید عجیب باشد وقتی 1.5 میلیون بشکه نفت صادراتی ایران اجبارا بنا بر برجام (که به هر حال برای کوتاه مدت و سیمان کردن نگرانی انها یعنی نیروگاه اراک و صنعت هسته ای ایران ضروری بود) به بازار برگشت. ما از حدود 18 ماه پیش شاهد فشار امریکا به عربستان و اوپک به منظور موافقت انها برای کاهش تولید نفت در همان حدود یعنی 1.8 میلیون بشکه هستیم. اما هر چند این اقدام عربستان در این دو سال موجب حفظ قیمت نفت در حدود 50 دلار شد ( قیمت نفت ایران در حال حاضر در حدود 65 دلار است ولی بعدا توضیح داده خواهد شد که این قیمت در واقع هنوز هم و به خصوص برای ایران و روسیه همان 50 دلار ست!) ولی باز به دلیل افزایش اخیر قیمت نفت رشد سیل گونه و روزانه تولید نفت شیل امریکا و شنهای نفتی کانادا حتی شدت بیشتری گرفته و پیش بینی می شود در سه سال اینده رشد تولید نفت امریکاو کانادا به راحتی بین 4 تا 5 میلیون بشکه به علاوه 200 تا 300 میلیارد متر مکعب گاز طبیعی برسد که دو برابر کل صادرات ایران است. پس امریکا دوباره نیاز دارد برای حمایت از این صنعت و حفظ قیمت پایه 50 دلار صادرات سایر کشورها را به نفع تولید شیل خود کاهش دهد.

اینجاست که ما متوجه می شویم چرا ترامپ ظاهرا اصرار به خارج شدن از برجام به منظور جلب همکاری اروپا در بر گشت محدودیت فنی تولید و صادرات نفت ایران دارد. حالا اگر امریکا بتواند با همکاری اروپا این محدودیت را بدون خارج شدن از برجام تضمین کند که از همه چیز برای حاکمیت امریکا بهتر است ولی در صورت این فرض که باز هم تیم مذاکره کننده ایران با غفلت خود همه شرائط ترامپ را براورد کند ولی میزان خروجی نفت ایران کاهش نیابد باز هم نمی توان امیدی به کاهش بهانه گیری های ترامپ داشت.

حتی اگر برخی خوانندگان این یادداشت به اهمیت این صنعت و ثروت جدید ان برای حاکمیت امریکا اعتقاد نداشته باشند باید فراموش نکنیم ترامپ با شعار کار برای امریکایی و حامیان خود و خروج از پیمان اب و هوایی پاریس که کارکنان بخش ذغال سنگ و انرژی فسیلی امریکا را بیکار می کرد به صحنه امده و شرکت ها شیل نفتی و 7 ناحیه اصلی تولید نفت شیل امریکا تماما در ایالت های سنتی جمهوریخواه (مانند تکزاس و نیومکزیکو) و از حامیان اصلی ترامپ هستند. شاید برای خوانندگان جالب باشد که بدانند حالا خانواده های دامدار تکزاسی که مراتع وسیع نیمه خشک و بیابانی انها از چند صد هزار تا حداکثر چند میلیون دلار با دارمدی زیر 200 هزار دلار در سال بیشتر ارزش نداشت حالا سالانه فقط از ناحیه اجاره به شرکت های شیل نفتی برای حفر چاه و بهره برداری از منابع زیر زمینی این مزارع و سهم تولید، از چند صد میلیون دلار تا حتی یک میلیارد دلار درامد دارند! ایجاد چنین ثروت و لابی ناشی از ان که تولید ان تا 2020 فقط در داخل امریکا مرز ده میلیون بشکه را پشت سر خواهد گذاشت (تازه هنوز این صنعت به خارج از مرزهای امریکا گسترش نیافته که در ان صورت ما شاهد پتانسیل تولیداتی بالای 50 تا 60 میلیون بشکه در روز خواهیم بود). این پتانسیل رشد ثروت و اشتغال و چرخش سرمایه ده تریلیون دلاری و شایدبیشتر، برای حکمرانان امریکا نه تنها خروج از برجام و برگرداندن تحریم با وجود مخالفت اروپا را توجیه می کند بلکه حتی انها از ایجاد جنگ ها و نا ارامی های نیابتی در کشورهای نفت خیز هم ابا نخواهند داشت و دقیقا خطر و تهدید بزرگ امنیتی برای کشورهای نفت خیز مانند ما همین جا است.

همین جا هم هست که ما می توانیم رقابت بزرگ و زیر جلدی و مواضع شدیدا مخالف اروپا در مورد موضع ترامپ در خروج از برجام یا خروج از پیمان اب و هوایی پاریس و بازی ترامپ برای پایین بردن ارزش دلار در برابر یورو را بهتر درک کنیم. این مخالفت اروپا اصولا در ارتباط به بازار ایران یا به ژست اصول اخلاقی! اروپا برای باقی ماندن همه طرف ها در برجام یا پیمان اب و هوایی پاریس بر نمی گردد! اروپا از عقب افتادن در این رقابت بسیار ناراضی است و به دنبال اهسته کردن پیشروی ترامپ با مقابله با سیاست ها حمایتی امریکا از این صنعت است چون امریکا حتی حاضر نیست رموز و دانش فنی این فناوری را به نزدیکترین دوستان خود مانند انگلیس یا نروژ و حتی کانادا و شرکت های انها مانند بریتیش پترولیوم و توتال و...انتقال دهد. دانش و فرمول های مورد استفاده در این صنعت از سوی امریکا حتی بیشتر از رموز ساخت تسلیحات فوق پیشرفته محافظت می شود. برای دوستان شاید جالب باشد که بدانند فناوری نفت شیل متکی به سه پایه اصلی ست: اول دانش و تجربه زمین شناسی و زمین شناسان بسیار خبره که در این عرصه اموزش دیده و تجربه بسیار کسب کرده اند و تقریبا همگی امریکایی هستند. دوم فناوری حفاری افقی که باز هم منحصرا در اختیار شرکتهای امریکایی است و سوم و از همه مهمتر برای ازاد کردن مولکول های هیدروکربور محبوس در خلل و فرج میکروسکوپی سنگهای لایه شیل نیاز به تزریق مواد شیمیایی خاصی است که مانند ترکیبات اسانس نوشابه کوکاکولا یا الیاژهای هواپیمای بی-۲ (اسپیریت) به سختی از دانش فنی ان محافظت می شود!

از طرفی اروپا به دلیل تراکم جمیعت و کشاورزی نسبت به بیابان های تکزاس و غرب میانه امریکا و مخالفت های گسترده زیست محیطی، شانسی برای گسترش فناوری شیل در اروپا ندارد و ترجیح می دهد که در شاخه انرژی های نو مانند باد و خورشید که به مراتب از امریکا در این زمینه ها پیش است تمرکز کند ولی هنوز این فناوری ها در برابر شیل نفتی امریکا به مراتب گرانتر است و به همین دلیل است که از سیاست های ترامپ برای حمایت از این صنعت مانند خارج شدن از برجام و تحریم بیشتر تولید نفت ایران و روسیه پشتیبانی نمی کند. مخالفت شدید اروپا با خارج شدن ترامپ از پیمان پاریس که بیشتر از همه از سوی اروپا برای محدود کردن گسترش انرژی های فسیلی به نفع انرژی های نو مانند باد و خورشیدی که اروپا در ان سرامد است تنظیم شده بود و یا جنگ ارزی اخیر میان دلار امریکا و یورو را هم باید از همین زاویه تحلیل کرد (در ادامه به مورد جنگ ارزی بیشتر خواهیم پرداخت).

در اینجا لازم است اشاره ای هم به موقعیت روسیه در این رقابت بزرگ بیاندازیم و یاد اور شویم با وجود مواضع رسمی و لفظی روسیه در حمایت از برجام حاکمان سیاست و سرمایه روسیه هم از بر هم خوردن برجام نه تنها زیاد نگران نیستند بلکه ان را در مجموع همگام با منافع روسیه ارزیابی میکنند چون هم دوباره با هول دادن ایران و امریکا یه یک مناقشه سیاسی جدید موجب چالشی سیاسی برای امریکا و نزدیکی بیشتر ایران به روسیه می شود و از ان مهمتر روسیه کاندید اصلی تحریم وکاهش خرید نفت در این برهه نخواهد شد و این ایران ست که به سر صف فشار و تحریم نفتی خواهد امد!

روسها نیک می دانند که امریکا بیشتر از این نمی تواند به عربستان و کشورهای همسو مانند امارات و کویت برای کاهش تولید فشار بیاورد چون انها تقریبا تمام درامد خود از نفت را با قراردادهای چند صد میلیاری پیشاپیش به کارخانه های تسلیحاتی و رونق اقتصاد ترامپ هدیه کردند و فشار بیشتر به انها یعنی کاهش درامد شرکت های امریکایی!. پس امریکا از چند سال پیش چهار کشور غیر همسو ولی دارای بزرگترین ذخایر و تولید کننده نفت و گاز یعنی ایران ونزوئلا روسیه و اخیرا قطر را به بهانه های متفاوت کاندید خارج کردن نفت انها از بازار و تحریم سرمایه گزاری و تکنولوژی نفتی نموده. اولین کاندید ونزوئلا بود که در دو سال گذشته از ناحیه تحریم تولید ان به شدت(1.5 میلیون بشکه) کاهش یافته و تقریبا به کف خورده و پیش بینی می شود که دیگر نتوان به کاهش بیشتر صادرات ان (حداکثر 600 هزار بشکه در 2018) به منظور جایگزینی نفت شیل امید بست. در نتیجه می ماند ایران و روسیه و قطر تا برای جبران افزایش تولید نفت و گاز شیل رشد صادرات انها متوقف و بتدریج کاهش یابد. پس اگر ایران به عنوان کاندید بعدی کاهش صادرات نفت برای چند سال اینده انتخاب شود روسیه می تواند امید داشته باشد در این چند سال با تحریم جدید به منابع درامد و صادرات نفت ان که برای اقتصاد روسیه حیاتی است فشار زیادی وارد نشود و لازمه ان متاسفانه لزوم تغییر برجام یا تحریم های جدید نفت ایران حتی با تایید خاموش از سوی روسیه است! در مورد قطر هم ما همین روزها شاهد شروع صادرات گاز مایع امریکا به کویت و امارات و ژاپن و کره جنوبی و چین و ... هستیم که فشار سیاسی کنونی به قطر به عنوان بزرگترین صادر کننده گاز طبیعی مایع به این کشورها را بیشتر درک می کنیم!

در نتیجه گیری کلی باید گفت برجام یا قطعا دچار تغییر به ضرر ایران خواهد شد یا امریکا از ان خارج شد ولی در هر صورت در چند ماه و سال اینده ترامپ قطعا به ایران برای کاهش صادرات نفت فشار بسیار بیشتری خواهد اورد و در نتیجه از همین حالا مسئولان اقتصادی و سیاسی کشور باید فکر اساسی برای این رویارویی و عواقب ان داشته باشند و به یاد داشته باشیم حتی اگر انها در کاهش صادرات نفت از مسیر تغییر برجام موفق نشوند از راه اوپک تلاش خواهند کرد تا تولید و درامد کشورهای نفتی اوپک از جمله ایران را کاهش دهند و در صورتی که در این راه هم موفق نشوند باز به دلیل افزایش بیش از پیش عرصه نفت در دنیا شاهد سقوط قیمت نفت خواهیم بود که باز متاسفانه نتیجه ان فشار بیشتر اقتصادی و بودجه ای بر ایران خواهد بود مگر اینکه امید وار باشیم در امریکا یا کانادا یا عربستان نا ارامی های سیاسی در حد انقلاب یا جنگ روی دهد تا فشار از روی تولید نفت و درامد نفتی ایران و روسیه کاهش یابد!

پس ما باید بدون فوت وقت نسبت به تدوین سیاست های اقتصادی پیشگیرانه (هرچند با تاخیر بسیار تا همین حالا) اقدام کنیم. به عنوان مثال هر چند بازگشت به نظام سهمیه بندی بنزین و یا جیره بنده مواد غذایی (کوپن) هرگز انتخاب خوبی برای ملت و مسئولان ما نخواهد بود ولی با وجود حداقل 12 سال روزمرگی در مدیریت کلان و عدم توجه به لزوم تغییرات اقتصادی و سیاست خارجی و حتی شدت گرفتن وخامت ان از سال 1384 تا کنون انتخاب چندان دیگری برای تثبیت شرائط معیشت مردم به خصوص در مورد دهک های پایین و بیکاران و جوانان حاشیه نشین که همین حالا هم زیر فشار سنگین اقتصادی قرار دارند و بروز بیرونی و خیابانی اخیر موید ان است باقی نمانده. اگر می بینید با وجود تورم افسار گسیخته ونزوئلا یا کره شمالی هنوز این کشورها به مرحله بسیار وخیم شورش و ...نرسیدند فقط به دلیل سیستم جیره بندی است. به روی خود نیاوردن مسئولان و امید به اینکه می توان بدون تلاش برای اصلاح ساختاری این ناکارامدی های سیستمی از این فشارها هم مانند گذشته با تشویق مردم به مقاومت و تحمل گذر کرد فقط چشم خود را بستن به سوی واقعیت های امروز جامعه ایران است.

برنامه ترامپ برای مقابله بلند مدت با ما چیزی جز استفاده از همین ناکارامدی ها مدیریتی به عنوان ابزار برای همان فرمول جنگ سرد یعنی درگیر کردن غیر مستقیم ما با مشکلات داخلی و خونریزی های اقتصادی خارجی و در نتیجه استهلاک ظرفیت ها نیست. ما باید از تجارب گذشته خود و دیگر کشورها درس بگیریم و بدانیم عمق استراتژیک جغرافیایی مقوله ایی برای قرن 19 و 20 بود. در قرن 21 عمق استراتژیک کشورها میزان بیکاری تورم رشد اقتصادی فاصله طبقاتی و... است که بیشتر خود را در حاشیه شهرها و دهکهای پایین نشان می دهد. متاسفانه بیشتر مسئولان و تصمیم سازان ما به دلیل درگیری مستقیم میدانی در جنگ تحمیلی و تجارب و اموزه های ناشی از ان دیدی خطی و تک بعدی به مقوله امنیت ملی و تهدیدات پیچیده کنونی دارند که نتیجه ان تاکید بسیار زیاد بر لزوم ابزار و ادوات نظامی است. در حالیکه ما باید بدانیم یکی از قانون های بنیادی این دنیا که دین و پیشینیان ما نیز بارها به ان توصیه کردند خرج نکردن بیش از توانایی است حتی اگر این خرج ها کاملا مشروع و در دفاع از حق باشد. ما نیاز به تصمیم گیری های بزرگ داریم. به عنوان یک مثال کوچک داخلی می توان به بحران اب در کشور اشاره کرد. ما باید این تصمیم بزرگ را بگیریم که بین سیاست تبلیغی خودکفایی کشاورزی برای حداکثر چند سال و از بین بردن منابع اب ملت و فلات ایران مرکزی برای تقریبا همیشه یکی را انتخاب کنیم.

به عنوان مثال خارجی هم به خاطر اینکه حساسیت کمتری به وجود اید در اینجا از تجربه روسیه مثال می اوریم. روسیه شوروی در زمان خود بزرگترین قدرت دانش بنیان تسلیحاتی و نظامی فضایی و امنیتی و حتی اقتصادی بود . امریکا و غرب می دانست که در این زمینه ها هرگز قادر به رقابت و شکست ان قدرت نیست ولی انها باز هم در جمعبندی نهایی به این نتیجه رسیدند که بزرگترین برتری خود و ضعف و غفلت شوروی اقتصاد است و به دنبال مستهلک کردن اقتصاد روسیه با درگیر کردن ان در جنگ ها و رقابت های نیابتی بر امدند. نتیجه اینکه روسیه 140 میلیونی که موتور اقتصادی شوروی بود و به نسبت جمعیت واقعا عالی هم کار کرده بود مجبور شد علاوه بر جمیعت 280 میلیونی شوروی و هزینه های 14 جمهوری دیگر بخش بزرگی از هزینه های کوبا، کره شمالی، افغانستان، ویتنام، برمه، کامبوج، سوریه، المان شرقی، کشورهای اروپای شرقی و البانی، یوگسلاوی و حتی کمک های بلاعوض به هند و چین و هزینه صدها جنبش ضد امریکایی و احزاب کمونیست و چپ از ایران تا ژاپن و ایتالیا و کشورهای افریقایی و امریکای جنوبی و مرکزی و... را بپردازد. شما تصور می کنید نتیجه برای ملت روسیه و نظام سیاسی شوروی می توانست چیزی غیر از انکه همه در تاریخ شاهد بودیم باشد؟!

در همین جا که به مدیریت اقتصادی و داشتن برنامه برای اقتصاد و چند وجهی بودن عناصر قدرت ملی و اقتصادی رسید لازم است به نکته عبرت اموز دیگری از ترامپ و تیم اقتصادی او که بسیاری او را مجنون وبیمار می نامند اشاره شود و ان نحوه اداره اقتصاد و برنامه های بسیار پیچیده و استادانه این تیم در ارتباط با پایین اوردن ارزش دلار در برابر یورو و قیمت گذاری نفت است که همه جوره به نفع اقتصاد امریکا شده اشاره شود. به خصوص اینکه در نوسانات اخیر بازار ارز و قیمت دلار مسئولان و کارسناسان مالی و حتی برخی مردم ما از بالا رفتن قیمت نفت سخن می گویند و ان را امری خوب برای اقتصاد می نامند. در نگاه اول به نظر می رسد در این شش ماه اخیر قیمت نفت از 53 دلار به حدود 69 دلار رسیده و این افزایش باید خبر خیلی خوبی برای ایران و روسیه و ونزوئلا یعنی رقبای اصلی امریکا باشد ولی می بینیم این تیم اقتصادی ترامپ با یک بازی بسیار استادانه عملا تاثیر افزایش قیمت نفت برای اقتصاد ایران و روسیه را به نزدیک صفر و حتی منفی رساندند! به این صورت که با وجود اینکه همه شاخص های اقتصادی امریکا رو به بهبود و رونق بی سابقه است و از همه مهمتر بانک مرکزی امریکا نرخ بهره را چند بار متوالی بالا برد که حالا بالاترین بین کشورهای صنعتی است و نتیجه ان باید به صورت طبیعی و قطعی قدرت گرفتن دلار در برابر یورو و سایر ارزها باشد و تا شش ماه پیش هم این چنین بود اما ترامپ مجنون! شش ماه پیش از سیاست جدیدخود برای کاهش ارزش دلار امریکا برای حمایت از تولید کننده های داخلی و صادرات امریکا خبر داد و در همین چند روز اخیر در اجلاس داوس هیئت امریکایی بر ان تاکید مجدد نمود.

نتیجه اینکه در همین شش ماه هر چند ارزش نفت در بازار جهانی به نفع تولید کننده نفت شیل در داخل امریکا 20 تا 25 درصد افزایش یافته ولی در همین مدت دلار امریکا بیشتر از 20 درصد ارزش خود در برابر یورو را از دست داده! در واقع عامل دیگر اصطکاک منافع و نارضایتی اروپا از ترامپ به این جنگ ارزی هم پیوند می خورد. این به ان معنی است که از انجا که قیمت نفت در کل دنیا بر اساس دلار امریکا قیمت گزاری می شود، این کاهش ارزش دلار امریکا برای کشور ما یا روسیه که تقریبا خریدهای دلاری انها از بازار دنیا و امریکا نزدیک به صفر است (بیشتر تجارت ما و روسیه با حوزه و پول یورو است)، کوچکترین سودی نداشته است و قدرت خریددلار نفتی ما و روسیه همان 50 دلار ششماه پیش است و همه جوره به نفع تولید کننده های نفت امریکا و کشورهایی که از امریکا خرید دارند مانند عربستان شده است. در نتیجه تنها دریچه برای ایران و روسیه برای استفاده از این افزایش قیمت نفت خرید هر چه بیشتر از حوزه یوان چین است. چون چین هم به دلیل این جنگ ارزی و حمایت از تولید کننده و صادر کننده داخلی خود تلاش دارد با کاهش ارزش یوان از صادرات خود در برابر دلار امریکا دفاع کند. اما چینی ها ثابت کردند به خوبی متوجه این امتیاز خود برای ایران و روسیه هستند و با هزینه هایی همچون مالیات و هزینه اداری تبدیل دلار نفتی ایران و روسیه به یوان چین و اجبار ایران و روسیه برای خرید از این حوزه وشرکت های چینی بدون رقابت جهانی، عملا بخش بزرگی از این امتیاز را به نفع خود پیشاپیش مصادره کرده اند! می بینید داشتن یک برنامه علمی و چند وجهی در اقتصاد رقابتی دنیا تا چه اندازه برای کشورها حیاتی ست و ایجاد تفاوت می کند.

در پایان این نکته هم ضروری است که اشاره شود برخی کارشناسان حوزه انرژی به پیش بینی های گسترش تولید شیل نفتی امریکا نگاه بدبینانه ای دارند و اعتقاد دارند که رشد تولید ان متوقف خواهد شد ولی این کارشناشان توجه ندارند که حتی در بدبینانه ترین حالت و توقف رشد تولید در امریکا هنوز در هیچ کشوری در دنیا این تکنولوژی شروع به بهره برداری نشده و از انجا که ثابت شده این ذخایر تقریبا در همه کشورهای دنیا و حتی چند ده تا چند صد برابر امریکا وجود دارد حتی با کاهش ذخایر در امریکا شرکت های مشغول در این تکنولوژی به سایر نقاط دست نخورده دنیا مهاجرت خواهند کرد و بهره برداری و افزایش سهم ان نسبت به منابع نفت و گاز متعارف مانند منابع نفتی ایران هرگز متوقف نخواهد شد. همین حالا چین روسیه انگلیس و ... به هر وسیله ای متوسل می شوند که تکنولوژی بهره بردای از شیل را که هم اکنون منحصرا در دست شرکت های امریکایی است را به دست اورند و دیر یا زود به ان خواهند رسید. اخیرا چین توانسته که تولید این نوع نفت را به صورت ازمایشی و چند هزار بشکه در روز اغاز کند. فقط تصور کنید که در صورت موفقیت چین و رشد این تولیدات با سرعتی که در امریکا اتفاق افتاد تا چه اندازه معادلات انرژی دنیا به ضرر نفت متعارف کشورهای اوپک و ما تغییر خواهد کرد و قطعی باید دانست که بسیار قبل از اینکه شیل نفتی و گازی در دنیا رو به نقصان رود، انرژی های جایگزین همچون باد و خورشید جای انها را پر خواهند کرد و به هر صورت میران تقاضا وقیمت و اهمیت وئوپولتیک ثروت اصلی ملت ما یعنی نفت و گاز متعارف بتدریج کاهش بیشتری خواهد یافت و متاسفانه عدم اتخاذ تدابیر لازم برای مقابله با ان روز که می تواند حتی زیر 20 سال شاهد ان باشیم، کشور و ملت ما را در نبود یک اقتصاد و صنعت پویا و دانش بنیان بیش از پیش به حاشیه اقتصاد جهانی خواهد راند و برای مقابله باید از همین حالا به فکر بود. هر چند باید متاسفانه به این واقعیت تلخ هم اعتراف کرد که با وجود دولتمردانی که یا دانش یا شجاعت و اینده نگری برای حل مسائل بسیار ساده تر مانند کنترل تورم و تثبیت نرخ ارز و استراتژی سیاست خارجی پویا و همراه و همکار برای رشد اقتصادی و یا حل مسائلی همچون الودگی هوا ریز گردها کاهش منابع اب بیکاری و... ندارند انتظار شناخت و قبول این تهدید عظیم ملی و داشتن برنامه و اقداماتی برای تغییر ساختار اقتصاد کشور، انتظار بسیار بالا و دور از ذهنی به نظر می رسد.

ولی همه می دانیم در کشورهای پیشرفته چنین نیست و باید قطعی بدانیم که حداقل تا 20 سال اینده امنیت و گسترش این بخش جدید ثروت و قدرت یکی از اولویت های اساسی منافع ملی و امنیتی امریکا و رسیدن به این تکنولوژی هدف اصلی و محوری سایر کشورها بزرگ و مناطقی مانند چین و هند و اروپا خواهد بود و از همین رو است که نقشه راه کلی حاکمیت امریکا در مورد کشورهای تولید کنند نفت مانند ما یا روسیه و حتی عربستان بر محور صدمه ندیدن این صنعت و سودهای تریلیاردی ان تنظیم خواهد شد که یکی از مولفه های کلیدی ان اطمینان از کاهش توانایی کشورهایی مانند ما و روسیه و قطر و عربستان در تزریق سرمایه و تکنولوژی جدید در صنعت نفت متعارف انها چه از طریق تحریم یا حتی ایجاد ناارامی منطقه ای و داخلی خواهد بود و به همین جهت است که حتی با وجود برجام صنعت نفت و گاز ایران و روسیه و ونزوئلا و اخیرا قطر مورد سخت ترین تحریم های سرمایه گذاری و تکنولوژیکی قرار گرفته و تنها قرار داد امضا شده ایران بعد از برجام یعنی شرکت توتال فرانسه عملا متوقف شده ضمن اینکه خود این شرکت های اروپایی و ژاپنی با شناخت و تحلیل علمی که از گسترش سریع این فناوری های جدید تولید نفت و انرژی های جدید دارند به شدت برای سرمایه گذاریهای سنگین و طولانی مدت در منابع نفت و گاز متعارف ان هم در مناطق خارج از اروپا و کشورهای پیشرفته مردد هستند.

در اینجا و به عنوان حسن ختام شاید بی مناسبت نباشد تا عین پیش بینی شش ماه پیش در یادداشت"عیار ترامپ و مدیریت ما -19 مرداد 96" در مورد برجام و سیاست احتمالی ترامپ در مورد ان را بیاوریم و با اوردن ان یاداور شویم که قاعدتا همانطور که یک پزشک علاقمند و حاذق به کار خود باید به راحتی بیماری های سخت و پیچیده و درمان ان را تشخیص دهد در بین کارشناسان و تحلیلگران سیاست خارجی کشور هم اگر علاقه و شناخت اکادمیک و حرفه ای و مطالعات عمیق و چند وجهی در مورد این روندها و برنامه ها دنیای سیاست وجود داشته باشد و منابع خبری و قضاوت انها تنها از روی رسانه ها و نشریات روزانه خارجی منتقد و رقیب ترامپ نباشد، نباید شناخت چنین پیچیدگی ها و برنامه های مستتر شده کار سختی باشد و به یاد داشته باشیم در عالم سیاست و اقتصاد و دانش غرب و حتی برخورد شخصی و گفتگو با افراد این جوامع اشتباه بسیار بزرگی خواهد بود که در قضاوت ها و تصمیم گیری های خود به ظاهر نظرات این رسانه ها و نویسنده ها و حتی گفتار ظاهری این افراد اتکا داشته باشیم چون سیاسیون غربی و اتاق های فکر انها و حتی نوع اموزش مردم در این کشورها از امریکا تا ژاپن به گونه ای است که انها با استادی و ظرافت و بسیار به سختی و به ندرت سیاست ها و نقشه راه های اصلی و مقصود واقعی خود را حتی در یک گفتگو دوستانه در اختیار افکار عمومی یا نشریات یا شما قرار می دهند و انگیزه ها و اهداف اصلی انها به صورت بسیار عمیق با انچه در رسانه ها و ظاهر به شما بیان می کنند به صورت اساسی متفاوت است و اگر انتقادی به تیم مذاکره کننده کشور در برجام هم وارد است از همین زاویه است که چگونه با ده ها سال زندگی و کار در غرب نتوانستند ماهیت واقعی مذاکره کنندگان قهار و پیچیده ای همچون کری و وزیر انرژی اوباما و موگرینی و قول و قرار شفاهی انها را درک کنند و بزرگترین برگ برنده ملت ایران و عامل اصلی نگرانی طرف مقابل یعنی نیروگاه اراک را تقریبا در برابر هیچ سیمان نمودند که خود اقای سریع القلم و دیگران حالا با تاخیر بسیار زیاد می فرمایند ما هرگز به خوبی نتوانستیم در برجام مذاکره کنیم:

"در عرصه سیاست خارجی‌ پیش از این در یادداشت "ترامپ و فرصتی برای ایران" پیش بینی‌ شده بود که ترامپ هرگز برجام را پاره نخواهد کرد و به جای آن با انواع تحریم، دستور اجرائی و فشار سیاسی، تلاش می‌کند مزایا برجام را برای ایران به صفر برساند. ولی‌ حالا متاًسفانه باید گفت، به دلیل مواضع بسیار ملایم سیاست خارجی‌ ایران، در برابر این تحریم ها، که عملا، این برداشت را ایجاد کرده که دست ایران برای تلافی خالی‌ است و با توجه به موفقیت‌های تیم‌ ترامپ در اقتصاد و همراه کردن رهبران اروپا و جهان که با میانداری نتانیاهو صورت می‌گیرد در سه ماه یا شش ماه آینده، اصلا بعید نیست که ترامپ ادامه اجرای برجام را به مذاکره مجدد در مورد آن، به منظور دائمی کردن آن و سایر مسائل منطقه یی، به خصوص با توجه به دوران انقلاب انرژی و نفت و گاز شیل بکشاند."