تابناک / چرا سپیدرود در فقر اقتصادی روزگار میگذراند و از این مخمصه رهایی ندارد؟ سپیدرود در تمام طول تاریخش دچار دغدغههای شدید مالی بوده و عجیب اینکه پس از دو صعود پی در پی همچنان با بحران مالی مواجه است.
از بیرون که نگاه میکنیم، میبینیم پس از دو صعود در دو فصل، هیچ دری به روی سپیدرود باز نشده و راهی برای نجاتش از این مخمصه پیدا نیست اما آیا واقعا همینطور است؟ امروز میخواهیم برای این پرسش، پاسخهایی پیدا کنیم:
۱- فوتبال رشت دچار یک بحران تازه نیست. چالشهای اقتصادی برگرفته از چالشهای مدیریت در فوتبال رشت است که در دوره تمول داماش در یک دهه اخیر نیز شدت داشت. دورانی که داماش به جمع تیمهای متمول فوتبال ایران پیوسته بود، امیر عابدینی همان کرد که از او انتظار داشتیم، نه چیزی از آن ثروت باقی گذاشت و نه چیزی از آن تیم. پایان پروژه داماش انحلال بود و این اصلا غیرقابل پیش بینی نبود. داماش –باشگاهی که با اهداف نامعلوم توسط یک هلدینگ اختلاسگر راه افتاده بود- به این دلیل که در روند یک اختلاس بزرگ میخواست میلیاردهایی را در ورزش به باد دهد، برنامهریزی اقتصادی و ورزشی برایش معنای حرفهای نداشت اما داماش به رغم تمام سوءمدیریتهایش با حضور عابدینی قیمت برند فوتبال رشت را میدانست و پای این برند پول پرداخت کرد، فارغ از اینکه این سرمایهگذاری به ناکجاآباد رسید. عابدینی هر چه بود، این ویژگی را داشت که برای برند فوتبال رشت اعتبار مالی ایجاد کند.
۲- ماجرای بحران مالی فوتبال رشت و سپیدرود از همین نکته شروع میشود، از همین ندانستن و ندانستن و ندانستن. در فوتبال رشت آنها که کار و بار فوتبال را به سمت خود کشیدهاند و مرکزیتی برای خود ساختهاند که رخنهناپذیر هم جلوه میکند، دچار همین نشناختن هستند اما از کدام ناآگاهی حرف میزنیم؟
رشت یکی از فوتبالشهرهای مهم فوتبال ایران است. نشانه واضحش تعلق خاطر عمومی به فوتبال است و هیاهویی که مردم میسازند. فوتبال همهاش همین تعلق و هیاهو است و این همان چیزی است که فوتبال را زنده نگه میدارد اما فوتبال رشت زنده – به معنای پویا- نیست چون ارزش برندش را نشناختهاند و از زاویهای وارد کارزار اقتصادی فوتبال میشوند که دست پایین و حداقلی است. مالکیت باشگاه سپیدرود به دست کسانی افتاده که برداشت غلطی از چگونگی ورود به بازار فوتبال دارند. کوچک انگاری، همان چیزی است که فوتبال رشت را لاغر و نحیف کرده و اگر موفقیتی هم در سطوح پایینتر به دست آمده، بیتردید محصول همان تعلق خاطری است که نزد تماشاگران وجود دارد، نه نزد مدیران و مربیان. نمایشی از تعلق خاطر به سپیدرود را از سوی مدیران و مربیان هم دیدهایم اما این نمایشی اغراقآمیز و کاذب است که برای بقای خود در آن تیم اجرا میکنند و خود را با تماشاگران همراه و هم مسیر جلوه میدهند.
۳- مسیر فوتبال رشت باید از مسیری که مدیران فوتبال برایش تعیین میکنند جدا شود. آنها کوچک کردن پروژه را دوست دارند چون در پروژههای کوچک میتوانند نقش ایفا کنند و هرگاه این پروژه ابعاد و ظرفیتهای بزرگتری داشته باشد، آنها رانده خواهند شد، هم مدیران عاریهای و هم مربیانی که جز نمایشی از خیرخواهی و همراهی با تماشاگران و دور افتخار و ادا و اطوارهای از مد افتاده چیزی نیاموختهاند. مسیر فوتبال رشت باید از اینها جدا شود، مدیرانی که کار را بزرگتر ببینند و راه را درست انتخاب کنند و فردا را باشکوه بخواهند باید برای فوتبال تصمیم بگیرند. این تنها راه نجات فوتبال رشت است. فوتبال رشت با کمک چند صد میلیونی شهرداری و مصوبه میلیاردی شورای شهر و کمک گرفتن از حسین هدایتی به جایی نمیرسد. آنها که همیشه دنبال کمک گرفتن و لابی هستند و چهره یک قهرمان را برای خود میسازند که با این کمک گرفتنها و ریش گرو گذاشتنها چرخ تیم را میچرخانند، نه تنها قدمی برای رشد فوتبال برنمیدارند بلکه گرههای اقتصادی را کورتر میکنند.
۴- اما باید بپرسید که چرا وقتی فلان مربی و بهمان مدیر پادوی سیاستمداران یا متخلفان اقتصادی میشوند تا برای باشگاه کمک بگیرند، در واقع بحران مالی را فراگیرتر میکنند؟ پاسخ روشن است. آنها با همین دست دراز کردنها و با همین روشهای تحقیر کننده، ارزش برند باشگاه را نازل کردهاند. نزول ارزش برند هیچ سرمایهگذاری را ترغیب نمیکند. سپیدرود دچار این بحران شده است. مساله دیگری که هر سرمایهگذاری را از سپیدرود دور و دورتر میکند، پیش شرط ناگفته و نانوشتهای است که مالکان فعلی باشگاه و حتی سرمربی و کادر اجرایی برای مالک فرضی دارند، پیش شرط زیرکانه و مزموم برای بقای خود. اداره تیم با همین شیوههای عجیب و غریب و با همین کمک گرفتنهای مقطعی و گلههای همیشگی از مشکلات مالی، منافع حقیری را برای حاضران در حلقه اصلی تیم مهیا میکند. سپیدرود گرفتار چنین خواستاندیشیهایی شده است.
۵- تماشاگران سپیدرود اما به جای هم مسیر شدن با اینها باید راه دیگری را برای تیمشان بخواهند. واقعیت این است که سپیدرود مالکی جز تماشاگرانش ندارد و مالکان فعلی که با یک برگ حکم به این مالکیت رسیدهاند خود نیز میدانند چقدر عاریه بر صندلی خود تکیه زدهاند.